ما می میریم تا به زندگی حیات ببخشیم
همان طور که انگشتان ما رشته ها را می ریسند
برای بافتن جامه ای که خود هرگز به تن نخواهیم کرد.
جبران خلیل جبران
دیدار
از بالا
از بالای پله ها
از سوراخ
سوراخ روی سقف
و از آن دایره.دایره ی آجری
آدم ها را می بینم
گروه گروه که درباره ی من حرف می زنند
ناگهان کسی سر بلند می کند...
و من...پنهان می شوم
من برای همیشه پنهان می شوم